Rozegar Lyrics - روزگار

امشب سرابی دیدم، آشفته خوابی دیدم

ملک خرابی دیدم، رنج و عذابی دیدم

وهم و خیالی دیدم، امر محالی دیدم

من قیل و قالی دیدم، مکر شغالی دیدم

روز سیاهی دیدم، شام تباهی دیدم

سرها به چاهی دیدم، نفرین و آهی دیدم

من ازدحامی دیدم، سودای خامی دیدم

سحر کلامی دیدم، فعل حرامی دیدم

خلق عجیبی دیدم، حال غریبی دیدم

خون و صلیبی دیدم، من التهابی دیدم

من اضطرابی دیدم، هر سو نقابی دیدم

مرگ عقابی دیدم، زندان و بندی دیدم

دار و کمندی دیدم، پست و بلندی دیدم

سی سال و اندی دیدم، داغ و درفشی دیدم

افتاده رخشی دیدم، من آذرخشی دیدم

گریان بدخشی دیدم، اوج و حضیضی دیدم

چشمان هیزی دیدم، من تیغ تیزی دیدم

قتل عزیزی دیدم، از نو هبوطی دیدم

از نو سقوطی دیدم، دام و بلوطی دیدم

من قوم لوطی دیدم، خشکیده باغی دیدم

خامش چراغی دیدم، دست چلاغی دیدم

شیخ الاغی دیدم، محنت سرایی دیدم

جور و جفایی دیدم، زشت اجتماعی دیدم

حرص جماعی دیدم، فصل خزانی دیدم

ظلم عیانی دیدم، آه و فغانی دیدم

من شوکرانی دیدم، فقر زیادی دیدم

طوفان و بادی دیدم، ابلیس شادی دیدم

فریاد و دادی دیدم، من بیشماری دیدم

سگ های هاری دیدم، قوم تتاری دیدم

ابله تباری دیدم، خون دیدگانی دیدم

دیوانگانی دیدم، دل مرگانی دیدم

بد چهرگانی دیدم، برق جفنگی دیدم

تیر و تفنگی دیدم، میدان جنگی دیدم

زهر و شرنگی دیدم، خوک و گرازی دیدم

ریش درازی دیدم، بشکسته سازی دیدم

در خون نمازی دیدم

  

یاری هم در کس نمی بینم ٫ یاران را چه شد؟ دوستی کی آخر آمد؟ دوستی کی آخرآمد؟ دوستاران را چه شد؟ شهریاران بود و خاک مهربانانی این دیار مهربانی کی سر آمد؟ مهربانی کی سر آمد؟ شهریاران را چه شد؟ صد هزاران گل شکفت و بانک مرغی بر نخواست ٫اندلیقان را چه پیش آمد؟هزاران را چه شد؟ عشق . حدیثی دارم چشمان خیسی دارم شعر نفیصی دارم لحن ثلیثی دارم ٫ بنگر چه حالی دارم قصد جدالی دارم٫ من شور و حال دارم تقدیر و فانی دارم در سر هوایی دارم بانک صدایی دارم در دل نوایی دارم. من می نوایی دارم حکم پگاهی دارم از نو نگاهی دارم دیده به راهی دارم ٫فرخنده ماهی دارم من آفتابی دارم  شمشیر نابی دارم روز حسابی دارم خشم و عزابی دارم شیر ژیانی دارم گرز گرانی دارم راز نهانی دارم.


شوری به جا میدارم ٫ من خون فشانی دارم آتش فشانی دارم رستم نشانی دارم ٫ دشمن کشانی دارم من انقلابی دارم من پیچ و تابی دارم با خود کتابی دارم فصل و خطابی دارم من کارزاری دارم فکر شکاری دارم از نو بهاری دارم از خود گذری دارم ٫این است قیامی دارم روشن پیامی دارم٫ شیرین کلامی دارم٫ شیوا سلامی دارم.

 

یارم تو را می خوانم یارب تو را میخواهم بنگر که چه تن تنها درماندم  یارم تو را می جویم یارم تو را میبویم اکنون بیا در آغوشم من بذر پاکی خواهم پاکی ز خاک خواهم انگوروتاکی میخواهم ٫ جام شرابی خواهم جوی پر آبی خواهم عطرگلابی میخواهم میل کمالی خواهم شوق وصالی خواهم. زیبا جمالی می خواهم بخت سعیدی خواهم عشق ونویدی خواهم نورامیدی میخواهم من فتح وای رامی خواهم٫ چنگ و ربابی خواهم عهد شبابی میخواهم  رقص و سماعی خواهم مهر و وفایی خواهم من دل ربایی میخواهم شورب مدامی خواهم ٫عیش تماتم می خواهم ٫ جانان کامی میخواهم زلف نگاری خواهم چشم خماری خواهم خوش روزگاری میخواهم ٫ خوش روزگاری میخواهم٫ خوش روزگاری میخواهم.

No comments:

Post a Comment